بر اساس مطالعات منابع مرتبط با زنجیره ارزش Value chain، طبقهبندی فرآیندهای سطح اول سازمان در سه گروه عمده قابل انجام است.
1- فرآیندهای مدیریتی
2-فرآیندهای پشتیبانی
3- فرآیندهای بدنه اصلی سازمان
شایان ذکر است که طبقهبندی انجام شده از دیدگاه آقای پورتر در خصوص کلیه بنگاهها کاربرد دارد. نباید فراموش کرد که کلیه بنگاههای اقتصادی در جهان دو خروجی اصلی بیشتر ایجاد نمیکنند که عبارتند از کالا یا خدمات . همچنین به منظور دستیابی به یک گروهبندی استاندارد از فرآیندهای کلان سازمان الگوبرداری از مدل پورتر انجام و بر اساس این مدل انواع مدلهای مرجع در خصوص صنایع مختلف ایجاد گردیده است. در ادامه توضیحات تکمیلی هر بخش ارائه گردیده است.
1-فرآیندهای مدیریتی
فرآیندهای مدیریتی به منظور اندازهگیری، پایش و کنترل فعالیتهای کسب و کار کاربرد دارند. فرآیندهای مدیریتی، سازمان را مطمئن میسازند که فرآیندهای اصلی و پشتیبانی به اهداف عملیاتی، مالی، حقوقی و قانونی خود رسیدهاند. این فرآیندها مستقیماً برای مشتریان سازمان ایجاد ارزش نمیکنند، اما به منظور اطمینان از میزان کارایی و اثربخشی عملکرد سازمان، الزامی هستند.
2-فرآیندهای پشتیبانی
فرآیندهای پشتیبانی به منظور پشتیبانی فرآیندهای اصلی سازمان ایجاد شدهاند، که این امر معمولاً از طریق مدیریت منابع و یا زیرساختهای مورد نیاز فرآیندهای اصلی انجام میشوند. مهمترین عامل ایجاد اختلاف بین فرآیندهای اصلی و پشتیبانی به این صورت است که فرآیندهای پشتیبانی به صورت مستقیم برای مشتریان سازمان ایجاد ارزش نمیکنند، در صورتیکه فرآیندهای اصلی سازمان، این کار را انجام میدهند. مثالهای عمده در مورد فرآیندهای پشتیبانی عبارت از مدیریت فناوری اطلاعات، مدیریت ظرفیتها و تسهیلات، مدیریت منابع انسانی و مدیریت امور مالی میباشد. هر کدام از فرآیندهای پشتیبانی نامبرده ممکن است که شامل یک چرخه عمر منابع و نیز متصل به یک حوزه خاص کارکردی باشند. به هر حال فرآیندهای پشتیبانی دارای محدودیتها و مرزبندیهای خود هستند. برای مثال در مورد مدیریت ظرفیت، فرآیند مدیریت نمودن ظرفیتهای سازمان مستقیماً برای مشتریان سازمان ایجاد سرویس/ خدمات یا محصول نمیکند ولی به فرآیندهای اصلی سازمان کمک میکنند که توانائی تولید خروجیهای مورد نیاز مشتریان، یعنی سرویس/خدمات و یا محصولات را داشته باشند. مدیریت ظرفیت سازمان عمدتاً شامل تعدادی از فعالیتهای کارکردی است که از برنامهریزی و تأمین شروع و شامل سایر فعالیتهای مهندسی و طراحی، ساخت و فرآیند تخصیص ظرفیتهای سازمان در امور تولید میگردد. هر کدام از فعالیتهای نامبرده در حوزه مدیریت ظرفیت میتوانند از تعدادی تیمهای وظیفهای تشکیل شوند که حاوی نمایندگانی از امور مالی، تأمین، مهندسی، تولید، فناوری اطلاعات و سایر واحدهای سازمانی هستند. این واقعیت که فرآیندهای پشتیبانی به صورت مستقیم برای مشتریان سازمان ایجاد ارزش نمیکنند دلیل بر این موضوع نیست که فرآیندهای مذکور برای سازمان مهم و مورد توجه نباشند. فرآیندهای پشتیبانی زمانیکه بتوانند ناهنجاریها و مشکلات سازمان را برای اجرای مؤثر و کارآمد فرآیندهای اصلی از بین ببرند، میتوانند برای یک سازمان به عنوان فرآیندهای اساسی و استراتژیک معرفی شوند.
3-فرآیندهای اصلی
فرآیندهای اصلی فرآیندهای e2e هستند، که مستقیماً برای مشتری سازمان ایجاد ارزش میکنند. فرآیندهای اصلی معمولاً به فرآیندهای کلانی اطلاق میشوند که فعالیتهای اصلی مورد نیاز برای تأمین مأموریت سازمان را برعهده دارند. این فرآیندها زنجیره ارزش اصلی سازمان را به وجود میآورند. هر بخش از زنجیره ارزش از طریق ایجاد خدمت/سرویس یا محصول، سبب ایجاد ارزش برای قدم بعدی خود میشود تا نهایتاً به ارائه ارزش برای مشتری نهائی ختم میگردد. زنجیره ارزش بر اساس راهنمائیهای مایکل پورتر در سال 1985 به عنوان فعالیتهای اصلی و پشتیبانی طبقهبندی شده است. زنجیره ارزش فرآیندهای کلان بنگاه، نوع دیدگاه به زنجیره فعالیتها(فرآیندهای) سازمان را نمایش میدهند که برای مشتری سازمان ایجاد ارزش میکنند. از دیدگاه مدل پورتر، شرح مأموریت اصلی سازمان در بخش فرآیندهای اصلی نمایش داده میشوند، این بخش همان قسمتی است که خدمات و محصولات مورد نیاز مشتری خارجی یعنی مشتریانی که بیرون از سازمان هستند را ایجاد میکند. اصولاً فرآیندهای موجود در این حوزه پس از شناسایی و تعیین شاخصهای عملکردی مربوطه، کدگذاری و اقدامات لازم برای تعیین ارتباطات این اجزاء انجام میگردد تا سرانجام نحوه سرویسدهی به مشتریان سازمان در آن مشخص گردد. به همین سبب در صورتیکه یک سازمان بتواند فرآیندهای e2e بدنه اصلی را تشخیص، مستندسازی، مدلسازی کرده و از طریق شاخصهای عملکردی مدیریت نماید، قادر خواهند بود که نسبت به پیگیری سرویسها/محصولات به مشتریان با استفاده از مسیرهای فرآیندهای e2e در درون سازمان اقدام نمایند. این امر قابلیت تغییرات در سازمان را نسبت به تغییرات دیدگاهها و نیازمندیهای مشتریان به میزان قابل توجهی پویا و کارا مینماید به گونهای که چابکی سازمان، که همان قابلیت میزان تغییرات سازمان بر اساس نیازمندیهای مشتریان آن است، بر این اساس تعریف میگردد. هر کدام از این فعالیتهای عمده دارای اهداف عملکردی خاص مربوط به خود میباشند و به فرآیندهای کسب و کار بالاتر از خود متصل هستند. فرآیندهای کلان اصلی سازمان میتوانند از میان سازمانهای کارکردی، از میان واحدهای سازمان و یا حتی بین دو بنگاه اصلی گذر کنند و یک زنجیره کامل e2e را که سبب ایجاد ارزش در سازمان میشوند، به وجود بیاورند. عملیات اصلی در سازمان اجزائی هستند که مستقیماً در تولید خدمات/سرویس و محصولات سازمان مؤثر هستند و سبب ایجاد بازاریابی و انتقال خروجیها به خریدار میشوند و همچنین فعالیتهای خدمات پس از فروش را به منظور ایجاد ارزش افزوده در زنجیره، ایجاد میکنند
نوشتن دیدگاه